آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا فرفرک مامان و بابا

تدارک تولد

روز شنبه 27/7/92رفتیم اصفهان و من در فکر بودم که برای 28/7که تولد بابا اسی بود چه کار کنم ولی خوب یکروزه چه کار می تونستم بکنم ؟دلم می خواست غافلگیرش کنم ولی تجربه برنامه ریزی برای تولد آرشیدا و اجرا نشدنش دلسردم کرده بود چون کلی برنامه ریزی کردم و کلی فکرهای قشنگ که هیچکدام اجرائی نشد و با اینکه دوبار برای آرشیدا به مناسبت تولدش کیک گرفتیم و به اصطلاح تولد گرفتیم ولی دخترکم یه جشن با کلی بچه می خواست و همش میگفت تولد منه و دوستام را می خوام دعوت کنم .در این فکرها بودم که مادر شوهرم تماس گرفتند که می خوام برای تولدفردا شام درست کنم و من هم از خدا خواسته پس از مشورت با مریم جان (خواهر شوهر عزیزم )شروع به تدارک یه جشن تولد دونفره برای آرشیدا و...
27 مهر 1392

دستاوردهای دوری از خانواده

سلام و صد سلام...  مدتی بود که می خواستم از دستاوردهای دوری از خانواده و تجربیات خودمون و دختر نازمون در دوران طرح بابائی بنویسم .با اینکه اومدنمون به خوانسار کاملا غیر منصفانه و به خاطر نداشتن پارتی و یا به عبارتی زرنگی بعضیها بود ولی ما سعی کردیم دوران خوب و خوشی را در کنار هم داشته باشیم و به فال نیک گرفتیم موفقیت بابائی در امتحان بورد که امتحان نفس گیری از نظر من بود بهترین بود و بعد از اون من که همیشه دوست داشتم توی خونه آزاد باشم یا بهتره بگم از زندگی توی آپارتمانهای قفس مانند بیزارم با داشتن یه پانسیون رویائی و باغ بزرگ که به ما امکان تجربه باغبونی و آزادی را می داد بهترین بود (حالا فکر نکنید که توی یه قصر بزرگ هستیم نه، ولی هر...
25 مهر 1392

تست آی -کیو برای کودکان 3تا 13 سال

این مطلب کاربردی  را از سایت نی نی خلاق کپی کردم و اینجا گذاشتم تا نخوام دنبالش بگردم .طبق این آزمون فهمیدم با یه کودک نابغه طرفم !!!!     تست هوش ( سن اجرا: از ۳ تا ۱۳ سال ) آزمون ترسیم آدمک یکی از آسانترین ، عملی ترین وجهانی ترین آزمونهای تصویری است. این آزمون به وسیله عده زیادی کد گذاری شده است که مهمترین آنها کار خانم آمریکائی فلورانس گودینافFlorence Goodenoughاست که در سال ۱۹۲۰ در ایالت نیوجرسی آمریکا روی چهار هزار کودک آنرا آزمایش نمود . در فرانسه نیز دکتر فایFay در این زمینه کار کرده است. هدف: مهمترین هدف آزمون ، تعیین درجه هوشمندی سن عقلی و بهره هوشی کودک است . همچنین این آزمون را زمانی  به کار می ب...
13 مهر 1392

یه بحث روانشناسی

قضیه از این قراره که چند ماه پیش ما یه جوجه دلیجه (پرنده ای از راسته شاهین سانان )پیدا کردیم که زیاد حال خوشی نداشت و بابا اسی به خونه اوردنش و دوران درمان آغاز شد ولی جوجه بیچاره اوضاش خرابتر از این حرفا بود و زیاد دوام نیاورد تا اینکه روز بعدش که من اداره بودم جوجه را گذاشته بودند توی آفتاب و کمی بعدش هم مرده بود .از قضا تمام این صحنه ها به خوبی توسط آرشیدا ضبط شده بود و وقتی من برگشتم با ناراحتی گفت جوجه مرد .البته تا همین جا را دیده بود .بابا اسی مهربون جوجه را به خاک سپرده بود و دیگه آرشیدا خبر نداشت چی شده . من هم به آرشیدا گفتم مامان جون جوجت خوب شده پرواز کرده و رفته و واقعا نمی دونستم باید در این مواقع چی بگم و چطوری توجیه کنم .الب...
10 مهر 1392

بوی ماه مهر

اولین روز دبستان بازگرد ،کودکی ها شاد و خندان بازگرد ! درسهای سال اول ساده بود !آب را بابا به سارا داده بود ! درس پند آموز روباه و خروس !روبه مکار و دزد و چاپلوس ! با وجود سوز و سرمای شدید ،ریز علی پیرهن از تن میدرید !  تا درون نیمکت جا می شدیم، ما پر از تصمیم کبری می شدیم ! کاش هرگز زنگ تفریحی نبود، جمع بودن بود و تفریقی نبود ! کاش می شد باز کوچک می شدیم ،لااقل یک روز کودک می شدیم ! مهر بر همه بچه مدرسه ای های قدیمی مبارک .
1 مهر 1392

پائیز

دیگه تابستون هم تموم شد و رسیدیم به ماه عزیز مهر .ماه من ،ماه بابائی ،ماهی آمیخته با اضطراب و زیبائی ،هنوز مثل دوران مدرسه شوق و اشتیاق پرواز وحس عجیب  آموزش ،ماه عشق ورزیدن وماه ما شدن ................ .یک شب پائیزی ،برگها رنگ عقیق ،رنگ حنا ....... هنوز حس عجیب کودک اول دبستانی در لحظه جدا شدن از مادر و وارد اجتماع شدن وحس اول مهر در ورود به دانشگاه و حس تلخ جدائی از تحصیل و شیطنتهای دوران دانشجوئی ودوری از دوران بی خیالی .شروع دوران انتقال از پشت صدلی دانشجوئی به پشت میز و نگریستن به گذشته خود ،به شیطنتها و نامه نگاریهای سر کلاس استاد و چه احمقانه فکر می کردیم که استاد متوجه نمیشه .... دیشب خواب عجیبی دیدم از دوران دانشجوئی ....
30 شهريور 1392

سوراخ کردن گوش

سلام و صد سلام ،بالاخره گوش آرشیدا را سوراخ کردیم .پرنسسم مدت زیادی بود که گوشواره می خواست ولی من دوست نداشتم گوشش را سوراخ کنم و بابائی هم با من هم عقیده بود تا اینکه جشن جمعه دخترکم را به این فکر واداشت که خودش دست به کار بشه . دیروز ظهر که زنگ زدم خونه آرشیدا گفت :مامان میشه خاله سهیلا گوشم را سوراخ کنه و من با تعجب گفتم نه .ووقتی با پرستارش حرف زدم دیدم قضیه جدیه و یاد این گفته قدیمی افتادم که ادمهای نادان شجاع هستند و پرستارش با اصرار گفت کاری نداره با سوزن سوراخ می کنم وقتی عصبانیت منو دید (البته در اون لحظه احساس کردم شوخی می کنه )منصرف شد . دیگه اینطوری شد که عصر بابابائی دست دخترمون گرفتیم و رفتیم مطب همسایمون که متخصص اطفاله...
25 شهريور 1392

راز

سلام آخر هفته من و نازدونم با هم رفتیم اصفهان و خوش گذروندیم .بیچاره بابااسی بعد از بحران امتحان و خوشبختانه قبولی در امتحان بورد بیشتر از ما احتیاج داشت ولی مرخصی نداشت و ماتنهاش گذاشتیم و رفتیم .روز 5شنبه به خرید و بازار گردی با مامان منیر گذشت و روز جمعه هم صبح خونه خاله پریسا و بازی با آیدین که رویای هر روزه آرشیداست گذشت و بعد هم به آماده شدن برای رفتن به عقد دختر عمه جان گذشت .اولین جشنی بود که تجربه می کرد البته جشنهای عقد و عروسی دیگه ای هم رفته بود ولی ایندفعه بیشتر ذوق می کرد و می رقصید .تا شب طول کشید و بعد هم خونه مامان منیر و با خاله ها خوش گذشت .روز شنبه که من با دائی امین رفتم بیرون و آرشیدا با مامان منیر و بابائی تو خونه بود ...
23 شهريور 1392