آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

آرشیدا فرفرک مامان و بابا

دستاوردهای دوری از خانواده

1392/7/25 12:47
نویسنده : مامان آرشیدا
171 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام...

 مدتی بود که می خواستم از دستاوردهای دوری از خانواده و تجربیات خودمون و دختر نازمون در دوران طرح بابائی بنویسم .با اینکه اومدنمون به خوانسار کاملا غیر منصفانه و به خاطر نداشتن پارتی و یا به عبارتی زرنگی بعضیها بود ولی ما سعی کردیم دوران خوب و خوشی را در کنار هم داشته باشیم و به فال نیک گرفتیم موفقیت بابائی در امتحان بورد که امتحان نفس گیری از نظر من بود بهترین بود و بعد از اون من که همیشه دوست داشتم توی خونه آزاد باشم یا بهتره بگم از زندگی توی آپارتمانهای قفس مانند بیزارم با داشتن یه پانسیون رویائی و باغ بزرگ که به ما امکان تجربه باغبونی و آزادی را می داد بهترین بود (حالا فکر نکنید که توی یه قصر بزرگ هستیم نه، ولی هر جا احساس رضایت باشه برای ما که قناعت توی خونمونه بهشته )

توی این بهشت کوچیک ما همه چیز کاشتیم .نصف محوطه را چمن کردیم چون زیر درخت گردو بود و سایه و چیزی سبز نمی شد و بقیه را کرت بندی کردیم و هر چی دلمون خواست البته با کمک آرشیدا کاشتیم .از خیار و گوجه فرنگی و سیب زمینی بگیر تا فلفل دلمه ای و سبزیجات (جعفری و ریحان و تره و شاهی و تربچه )و نخود و لوبیا و ماش ،هر روز با کلی عشق و علاقه مدتی را به باغبونی می گذروندیم .بهترین تجربیات را دختر گلم کسب کرد و برای من هم یادآور کودکی پرخاطره  بود .واقعا در هر لحظه با شعف خدا را شکر می کردیم و لذت می بردیم .

بعد از به عمل اومدن محصولات شروع به تجربه کردن کردیم با خیارهای اضافی خیار شور و با گوجه فرنگی رب وفلفلها را خشک کردیم و سبزیجات را هم به صورت خشک و فریز شده آماده کردیم ودراین مدت هم از لطف دوستان که باغ داشتند از صندوقهای آلو ی بی نظیری که برامون اورده بودند آلو خشکه و پر آلو وکمپوت آلو درست کردیم وبهتره بگم آلوهای اینجا بی نظیره که من تا حالا هیچ جائی ندیده بودم آلوها فکر می کنم پیوند آلوزرد و زرد آلو باشه چون از نظر ظاهری و هسته شبیه زرد آلو و از نظر مزه شبیه آلو زرد است ولی گوشتی تر و خوشمزه تر .

خلاصه توی این ٩ماه کلی تجربه کسب کردم و برای ما که عاشق آتیش بازی هستم مکانی برای آتش بازی و به عبارتی آتیش سوزوندن درست کردیم و فارغ از همه چیز سعی کردیم زندگی کنیم .البته الان دیگه دلم نمی خواد سال بعد اینجا باشیم و دوست دارم یه جای دیگه ای را تجربه کنم .گذشته از همه خوبیهای اینجا خوب بدیهای آزار دهنده ای هم داره که بعضیهاش قابل تحمل نیست .تنگ نظری و خساست در کار مردم این منطقه غیر قابل تحمله و اصلا اجازه پیشرفت به کسی  نمیدندخیلی از کارها را بلد نیستند ولی حاضر به یادگیری نیستند .خیلی تظاهر به دینداری می کنند ولی کم فروشی و گران فروشی عادتشون شده و اگه کسی را بدونند که غریبه است یه کلاه گنده توی سرش می چپانند . بدگوئی و زیر آب زنی هم که خوراکشونه .دلم می خواد تا این خصوصیات بدشون دامنگیرمون نشده از اینجا بریم  البته راضیم به رضای خداکه امیدوام هر چی خیره پیش بیاد .و اگه قراره بریم یه جای بهتر از اینجا باشه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان کیامهر
27 مهر 92 9:06
وای کیف کردم چه عالی چه بی نظیر خوش به سعادتتون ایشالا هر جا هستین در پناه خدا شاد شاد شاد و سالم باشین دوستتون دارم


ممنون عزیزم .جای شما خالی
مامان یاسمن و محمد پارسا
29 مهر 92 11:01
افرین به مامان هنرمند و زرنگ و ارشیدای خوشگلم عزیزم همه جا از اینجور ادمهای بدجنس هست بهتره ما ادما تحملمون را بالا ببریم البته باید تو شرایطش باشم تا ادعا کنم اما چارهای نیست چرخه زندگی میچرخد و ما به ناچار باید گاهی با ناخواسته هامون هم به اجبار کنار بیایم ارزو می کنم هر جا هستی خوش و خرم باشی به همراه خانواده عزیز