آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

آرشیدا فرفرک مامان و بابا

تست آی -کیو برای کودکان 3تا 13 سال

این مطلب کاربردی  را از سایت نی نی خلاق کپی کردم و اینجا گذاشتم تا نخوام دنبالش بگردم .طبق این آزمون فهمیدم با یه کودک نابغه طرفم !!!!     تست هوش ( سن اجرا: از ۳ تا ۱۳ سال ) آزمون ترسیم آدمک یکی از آسانترین ، عملی ترین وجهانی ترین آزمونهای تصویری است. این آزمون به وسیله عده زیادی کد گذاری شده است که مهمترین آنها کار خانم آمریکائی فلورانس گودینافFlorence Goodenoughاست که در سال ۱۹۲۰ در ایالت نیوجرسی آمریکا روی چهار هزار کودک آنرا آزمایش نمود . در فرانسه نیز دکتر فایFay در این زمینه کار کرده است. هدف: مهمترین هدف آزمون ، تعیین درجه هوشمندی سن عقلی و بهره هوشی کودک است . همچنین این آزمون را زمانی  به کار می ب...
13 مهر 1392

یه بحث روانشناسی

قضیه از این قراره که چند ماه پیش ما یه جوجه دلیجه (پرنده ای از راسته شاهین سانان )پیدا کردیم که زیاد حال خوشی نداشت و بابا اسی به خونه اوردنش و دوران درمان آغاز شد ولی جوجه بیچاره اوضاش خرابتر از این حرفا بود و زیاد دوام نیاورد تا اینکه روز بعدش که من اداره بودم جوجه را گذاشته بودند توی آفتاب و کمی بعدش هم مرده بود .از قضا تمام این صحنه ها به خوبی توسط آرشیدا ضبط شده بود و وقتی من برگشتم با ناراحتی گفت جوجه مرد .البته تا همین جا را دیده بود .بابا اسی مهربون جوجه را به خاک سپرده بود و دیگه آرشیدا خبر نداشت چی شده . من هم به آرشیدا گفتم مامان جون جوجت خوب شده پرواز کرده و رفته و واقعا نمی دونستم باید در این مواقع چی بگم و چطوری توجیه کنم .الب...
10 مهر 1392

بوی ماه مهر

اولین روز دبستان بازگرد ،کودکی ها شاد و خندان بازگرد ! درسهای سال اول ساده بود !آب را بابا به سارا داده بود ! درس پند آموز روباه و خروس !روبه مکار و دزد و چاپلوس ! با وجود سوز و سرمای شدید ،ریز علی پیرهن از تن میدرید !  تا درون نیمکت جا می شدیم، ما پر از تصمیم کبری می شدیم ! کاش هرگز زنگ تفریحی نبود، جمع بودن بود و تفریقی نبود ! کاش می شد باز کوچک می شدیم ،لااقل یک روز کودک می شدیم ! مهر بر همه بچه مدرسه ای های قدیمی مبارک .
1 مهر 1392

پائیز

دیگه تابستون هم تموم شد و رسیدیم به ماه عزیز مهر .ماه من ،ماه بابائی ،ماهی آمیخته با اضطراب و زیبائی ،هنوز مثل دوران مدرسه شوق و اشتیاق پرواز وحس عجیب  آموزش ،ماه عشق ورزیدن وماه ما شدن ................ .یک شب پائیزی ،برگها رنگ عقیق ،رنگ حنا ....... هنوز حس عجیب کودک اول دبستانی در لحظه جدا شدن از مادر و وارد اجتماع شدن وحس اول مهر در ورود به دانشگاه و حس تلخ جدائی از تحصیل و شیطنتهای دوران دانشجوئی ودوری از دوران بی خیالی .شروع دوران انتقال از پشت صدلی دانشجوئی به پشت میز و نگریستن به گذشته خود ،به شیطنتها و نامه نگاریهای سر کلاس استاد و چه احمقانه فکر می کردیم که استاد متوجه نمیشه .... دیشب خواب عجیبی دیدم از دوران دانشجوئی ....
30 شهريور 1392

سوراخ کردن گوش

سلام و صد سلام ،بالاخره گوش آرشیدا را سوراخ کردیم .پرنسسم مدت زیادی بود که گوشواره می خواست ولی من دوست نداشتم گوشش را سوراخ کنم و بابائی هم با من هم عقیده بود تا اینکه جشن جمعه دخترکم را به این فکر واداشت که خودش دست به کار بشه . دیروز ظهر که زنگ زدم خونه آرشیدا گفت :مامان میشه خاله سهیلا گوشم را سوراخ کنه و من با تعجب گفتم نه .ووقتی با پرستارش حرف زدم دیدم قضیه جدیه و یاد این گفته قدیمی افتادم که ادمهای نادان شجاع هستند و پرستارش با اصرار گفت کاری نداره با سوزن سوراخ می کنم وقتی عصبانیت منو دید (البته در اون لحظه احساس کردم شوخی می کنه )منصرف شد . دیگه اینطوری شد که عصر بابابائی دست دخترمون گرفتیم و رفتیم مطب همسایمون که متخصص اطفاله...
25 شهريور 1392

راز

سلام آخر هفته من و نازدونم با هم رفتیم اصفهان و خوش گذروندیم .بیچاره بابااسی بعد از بحران امتحان و خوشبختانه قبولی در امتحان بورد بیشتر از ما احتیاج داشت ولی مرخصی نداشت و ماتنهاش گذاشتیم و رفتیم .روز 5شنبه به خرید و بازار گردی با مامان منیر گذشت و روز جمعه هم صبح خونه خاله پریسا و بازی با آیدین که رویای هر روزه آرشیداست گذشت و بعد هم به آماده شدن برای رفتن به عقد دختر عمه جان گذشت .اولین جشنی بود که تجربه می کرد البته جشنهای عقد و عروسی دیگه ای هم رفته بود ولی ایندفعه بیشتر ذوق می کرد و می رقصید .تا شب طول کشید و بعد هم خونه مامان منیر و با خاله ها خوش گذشت .روز شنبه که من با دائی امین رفتم بیرون و آرشیدا با مامان منیر و بابائی تو خونه بود ...
23 شهريور 1392

مراحل ده گانه خواب

خوابیدن آرشیدا طبق عادتش مراحل مختلفی داره:  اول- باید تمام خونه را جارو بزنیم و دوباره گردگیری کنیم .  دوم-باید لباس خواب بپوشه  سوم -شربت ویتا گلوبین ویا کیندر را یک شب در میان بخوره  چهارم -مسواک زدن من برای آرشیدا و آرشیدا برای من  پنجم -باید اسفند براش دود کنیم  ششم -آب بالای سرش بذاریم .  هفتم -رفتن به دستشوئی  بعد از این مراحل پرنسس وارد رختخواب میشه:  هشتم - قصه گوئی یکی ،دوتا ،سه تا ،...  نهم -مالیدن کمرش دهم -حالا نتیجه این مراحل زمان بر خوابیدن آرشیدا نیست به خواب رفتن مامان یا بابائه که این مراحل را انجام داده اند !!!!!!! بعد هم بهونه میاره که امیر حسین (دو...
20 شهريور 1392

وقایع آخر هفته

چند روزی خوش گذروندیم. روز 3شنبه: بابا اسی برای امتحانش رفت تهران و من و آرشیدا تنها موندیم ولی خوشبختانه ناز آفرین و مامانش نذاشتن ما تنها باشیم و تا ساعت 12.5با بچه ها مشغول بودیم وعصر بردیمشون پارک بادی و کافی شاپ و خوب بود . روز 4شنبه:من سر کار بودم و آرشیدا با پرستارش مشغول بود تا ظهر 4شنبه که اومدم خونه و تند تند کارام را کردم و دوست دوران دانشجوئیم و خواهرش اومدند و خیلی خوب بود وآرشیدا با مائده بازی می کرد و اصلا کاری به ما نداشتند و من و مریم هم حسابی یاد گذشته کردیم و تا صبح حرف زدیم. 5شنبه :  صبح با اجازتون ساعت 9.5بیدارشدم یعنی کار بی کار ومرخصی بعد رفتیم پارک سرچشمه و توی شهر گشتیم و خرید کردیم و ناهار خوردیم و عصر مر...
17 شهريور 1392

اولین شنا

 دیروز که از سر کار اومدم تو خواب بودی و من هم کنارت خوابیدم ولی یه ربع بعد با نوازشها و بوسه های ناز تو از خواب بیدار شدم که معصومانه ابراز عشق می کردی و چه زیباست لحظات سرشار از احساست . بعد گفتی مامان قول دادی ببریم استخر ..... میبریم ؟ گفتم بعله .آخه قول دادم .و اینطوری شد که رفتیم ...  برای اولین باری بود که با هم رفتیم استخر ،البته خاله سهیلا هم بود .وبا وجوداینکه ورود زیر ٥سال ممنوع بود ما دخترک ٣سالمون را بردیم تو .و نوبتی مواظبت بودیم . خیلی دوست داشتی و توی آب شنا می کردی .البته یه بار هم خیلی خدا رحمت کرد چون رفتی پیش خاله سهیلا که توی جکوزی بود و لیز خوردی توی حوض جکوزی ومن مثل همیشه بی تحرک و فقط یه داد زدم ...
7 شهريور 1392

دوست خیالی

دختر گلم تازگیها یه دوست خیالی داره که خیلی دوست خوبیه و خیلی هم دوستش داره .خیلی مودبانه باهاش صحبت می کنه و فکر کنم آدم خیلی مهمیه .جالب اینه که فارسی بلد نیست و باید باهاش انگلیسی حرف بزنیم .البته آرشیدا باهاش فارسی حرف می زنه .اسمش امیر حسین و هر کاری انجام میده میگه امیر حسین گفته باید این جوری باشه . بعضی وقتا توی خونس و باهاش حرف می زنه ولی ما نمی بینیمش .بعضی وقتا میگه مامان موهاتو خوشکل کن که امیر حسین بگه به به چه مامان خوش تیپی
4 شهريور 1392