آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

آرشیدا فرفرک مامان و بابا

وقایع آخر هفته

1392/6/17 11:47
نویسنده : مامان آرشیدا
167 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی خوش گذروندیم.

روز 3شنبه: بابا اسی برای امتحانش رفت تهران و من و آرشیدا تنها موندیم ولی خوشبختانه ناز آفرین و مامانش نذاشتن ما تنها باشیم و تا ساعت 12.5با بچه ها مشغول بودیم وعصر بردیمشون پارک بادی و کافی شاپ و خوب بود .

روز 4شنبه:من سر کار بودم و آرشیدا با پرستارش مشغول بود تا ظهر 4شنبه که اومدم خونه و تند تند کارام را کردم و دوست دوران دانشجوئیم و خواهرش اومدند و خیلی خوب بود وآرشیدا با مائده بازی می کرد و اصلا کاری به ما نداشتند و من و مریم هم حسابی یاد گذشته کردیم و تا صبح حرف زدیم.

5شنبه :  صبح با اجازتون ساعت 9.5بیدارشدم یعنی کار بی کار ومرخصی بعد رفتیم پارک سرچشمه و توی شهر گشتیم و خرید کردیم و ناهار خوردیم و عصر مریم اینا رفتند .هنوز مهمانهای قبلی نرفته مهمونهای بعدی یعنی خواهر شوهر مهربون و خانواده محترمشون تشریف آوردند و ما دوباره مشغول شدیم و خوش گذشت حدود ساعت 10بابا اسی هم اومدند و مسئولیت من کم شد .وبچه ها حسابی بازی کردند و آتیش سوزوندند .البته اون شب آرشیدا اصلا نخوابید و 5دقیقه به 5دقیقه گریه می کرد ونذاشت کسی بخوابه که واقعا تعجبی بود چون نه مریض بود و نه کاری داشت .تا اینکه محبوبه جان براش اسفند دود کرد و در همون لحظه خوابید کم کم دارم شک می کنم که چه خبره !!!

روز جمعه: به کار و جیک و پیک خواهرانه گذشت و خیلی خوب بود تا عصر که مهمونای نازنینمون رفتند و ما سه نفر دوباره تنها شدیم .

روز شنبه من سر کار بودم و بعد خونه و کار و تا شب که نتایج امتحان بابا اسی را روی سایت دیدیم خدا را شکر قبول شده بود و همون موقع عازم تهران شد تا ساعت 8برای امتحان عملی اونجا باشه و در حال حاضر هم سر امتحانه که خدا کنه نتیجه خوبی داشته باشه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)