آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

آرشیدا فرفرک مامان و بابا

ماندگار شدن و ...

1392/9/28 12:52
نویسنده : مامان آرشیدا
645 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از ٤ماه تلاش و دوندگی مثل این که قرار نیست از این شهر خاموش رها بشیم . شهر خاموش با آدمهای تنگ نظر با طبیعت زیبای وصف نشدنی که حتی زیبائیهاش هم دیگه نمی تونه ما را راضی کنه . نفرت از تمام مردم این سرزمین در وجودم موج می زنه .تبدیل شدم به آدمی که برخلاف میل ذاتی دیگه آدمها را دوست ندارم .مثل پرنده ای که در قفسی گیر کرده و نمی تونه پرواز کنه با یه شخصیت له شده ، بیمارشدم و افسرده . دوست ندارم با این حالم بنویسم ولی شاید اگه بنویسم راحت بشم .در خانه الکی می خندم و به کاردستی درست کردن و بازی با آرشیدا می گذرونم ولی کودکم هم می دونه که من نمی خندم و همش میگه مامان چرا خندت اخمیه ....دوست دارم برگردم... چندین ساله که فراموش شدم و فراموش کردم تمام علایقم را ،پشتکارم را ،حالا دل خوشی من شوهر مهربونم و دختر نازمه ....ولی از خودم راضی نیستم ...زمانم به بطالت می گذره و تمام دلخوشیم رفتن از اینجا بود که بهتره بگم اینجا ایرانه و ابلاغها کمتر از دو ساعت دوام نمیاره .به خاطر دشمنی دیرینه  هر کی بیاد خوانسار گیر میوفته . بعد از این همه درس خوندن و انگیزه ،میای ثواب کنی کباب میشی ....لعنت به این مسئولین سست عنصر که به خاطر حفظ موقعیت خودشون حق را پایمال می کنند ....تنها راه فراره ....به چی دل ببندیم ...آیا آینده ای شبیه ما در انتظار طفل معصوم ماست ....باید بریم جائی گه انسانیت و انسان بودن کمرنگ نشده باشه .

باید بتونم این بحران را مدیریت کنم چون به رفتنمون مطمئن بودیم تمام آینده ما و برنامه ریزی آینده ماطور دیگری طرح ریزی شده بود حالا هم اتفاقی نیفتاده فقط برنامه  تغییر می کنه، باید یه جای شک میذاشتم و جایگزینی تعیین می کردم که نرفتنمون عذابم نده .

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان کیامهر
28 آذر 92 13:31
عجب ! خیلی بد شد متاسفانه شما که تو شهر بزرگ بودی خیلی واست سخته میون آدمهایی با دنیای کوچیک باشی درکت می کنم عزیزم . ولی بالاخره باید گذروند . گاهی فکر می کنم متاسفانه تو این مملکت اگه آدم درس نخونده باشه بجاش یه کاسب مایه دار باشه زندگی بیشتر موافق میشه !
مامان آرشیدا
پاسخ
سلام سودابه جونم ممنون از دلداریت .توکه منو می شناسی و می دونی می تونم خودم را با شرایط وفق بدم ولی چیزی که آدم را عذاب میده شهر کوچیک نیست اینه که نمی ذارند آدم کار کنه و آنقدر عذابش میدند که خاموش بشه و فرار کنه .
مامان علی
1 دی 92 9:10
سلام عزیزم همه جا همین طوره من هم در یک شرکت دولتی شاغلم . فقط با تو یه تفاوتی داره اونم اینه که محل کارم در محل تولدم و کنار همه خانوادم هست اما عزیزم دقیقا همین شرایط تو را دارم . مدتیه اعصابم خورده و ... عزیزم در کارهای دولتی هر که صندلیش بالاتر باشه فقط زور میگه به پایینیش و همین طور انگار ما رو متولد کردن و بزرگ کردن جالب اینجاست نه مدرک درستی دارن ونه تجربه آن چنانی ... فقط پارتی دارن خدا نکنه ریالی حقوق من بره بالا .. وای چقدر موشکافی میکنن . حالا خودشون که میلیونی حقوقشون میره بالا خواهرم اصلا توجه نکن به اینا . همه را به خدا واگذار کن و کار خودتو انجام بده ... این حداقل چیزی که منو راضی نگه داشته در این مملکت شیر تو شیر. اصلاهم به مکان یا شهری که زندگی می کنی نیست هر کجا بری این آدما ریختن .
مامان آرشیدا
پاسخ
عزیزم ،ممنون که دلداریم دادی .دوستان خوبی مثل شما باعث دلگرمی من هستند .امیدوارم موفق باشی
مامان علی
1 دی 92 12:20
هندونه بده قاچ کنم لپ هاتو بده ماچ کنم غماتو بده چال کنم..عزیزم یلدات مبارک
مامان آرشیدا
پاسخ
ممنون عزیزم .
مامان یاسمن و محمد پارسا
8 دی 92 8:37
مامان جون هر جا بری یا باید یه پارتی کلفت داشته باشی یا بشینی بزاری شیطناتوشون را ادامه بدند عزیزم بسپار دست خدا ایشالاه که به امید خدا کارها بر وفق مراد میشه
مامان آرشیدا
پاسخ
البته ،ممنون عزیزم .
دانلود فیلم جدید
9 اردیبهشت 94 14:49
سلام خیلی عالی بود اگه میشه فیلم هم بزارین