شبهای برفی

این روزها باهمه لذتی که از بودن در کنار آرشیدا میبرم ولی در نگرانی به سر می برم ،نگرانی که ناشی از لج و لجبازی عده ای آدم بی کفایته .هنوز بین اصفهان و خوانسار سر درگمم.نمی دونم باید چی بگم ولی امیدوارم هر چه زودتر این سردرگمی تموم بشه ،راستی بادرخواست تدریسم موافقت شد و از ترم آینده بعنوان استاد تدریس می کنم امیدوارم بتونم از این فرصت استفاده کنم .وبعد از تمام دلتنگیهای خودم نوبت به عزیز دلم می رسه که این روزا خودش را به نام خورشید آریائی می شناسه وکلی اطلاعات در مورد معنی اسمش و دلیل نام گذاریش پیدا کرده وکلی به خودش می باله هر کاری که می خواد انجام بده میگه خورَشیدخانم همیشه برنده است ،میگه من باهوشم ومثل خورشید درخشانم .(عزیز دل مامان امیدوارم همیشه موفق و شاد باشی )

دیشب بازیهامون ته کشیده بود برای همین رفتم و یه مقوا ومازیک اوردم و با یه بشقاب یه دایره کشیدم و بعد تکه تکش کردم و رنگش کردیم خوشحالی ارشیدا همراه با دست زدنش و آفرین آفرین گفتنش منو شگفت زده کرد فکر نمی کردم با یه بازی ساده اینقدر ذوق کنه البته این کار را از وبلاگ دیانا جون یاد گرفتم و تجربه فوق العاده ای بود بعد فرفره درست کردیم و کلی باهم شادی کردیم دخترم واقعا گله و برای لحظه لحظه با هم بودنمون شاکر خداهستم

چند روز پیش ساکت ایستاده بودم و توی فکر بودم آرشیدا گفت مامان چته ؟سرت درد میکنه گفتم نه عزیزم ادامه داد مامان دپسی (دپرسی )؟

برای باباش غذا اوردم و باباش در حال خوردن گفت خیلی خوشمزس آرشیدا بلافاصله گفت موش جونت !

شبها برای مسواک زدن برنامه داریم به این ترتیب که یه بار آرشیدا برای من مسواک می زنه و یه بارمن برای آرشیدا ،دشب وقتی داشت دندونای منو مسواک می زد گفت به به چه دندونای خوشکلی باید مواظب این مرواریدائی که خدابهت داده باشی ،یادته کوچولو بودی دندون نداشتی با دقت مسواک بزنم تا یه وقت خراب نشه هی هم شکلات و شیرینی نخور وگرنه کرمه میگه به به چه دندونای شیرینی (مثل طوطی هرچی بگیم حفظ میکنه )

مامان باید بدوخه (بدوزه )و مامان باید بپخه (بپزه )هم از کلمات  جدید دایره المعارف آرشیداست .