بازی جدید

تازگیها تمام فکر دخترم شده جشن تولد و برای تولدش لحظه شماری میکنه .منو بگو که می خواستم امسال سرهم بندی کنم و تولد نگیرم ولی اونقدر اشتیاق داره که نمیشه .تولد دخترگلم ٢٧ماه رمضونه و از قضا همون روز مامان اینا افطاری دارند  که باید عید فطر بگیریم .خودش فکر همه جا را کرده و حتی رنگ لباسش هم انتخاب کرده و گفته لباس زرد می خوام ......حالا از کجا گیر بیارم .... کیک باب اسفنجی و کادو هم دوچرخه که خوشبختانه خریدیم البته اصفهانه که اون راهم زرد برداشت .فکر کنم رنگ ساله و ما خبر نداریم .

خلاصه اینکه تازه امسال میفهمه و میخواد سه تا شمع فوت کنه و حتی مهموناش را هم دعوت کرده تو استراق سمع شنیدم که می گفت خاله سهیلا کادو برام بخر تا دعوتت کنم بیای تولدم ....

دیروز هم به مامانم می گفت دیگه مرداد شده و تولدم نزدیکه برام یه صندلی قرمز بخرید ...قرونت برم که همه را از فکر در میاری ...

حالا باید از سه شنبه برم اصفهان و دنبال کارهای دختر ٩٥سانتی سه سالم برم ...

دیشب بعد از کلی بازی ،خسته شدم و به فکر یه بازی جدید افتادم پانتومیم .به آرشیدا توضیح مختصری دادم و برای شروع از مسواک شروع کردم و خیلی زود حدس زد و آنقدر ماهرانه بازی می کرد که من و بابائی متعجب شدیم و حسابی خندیدیم .دختر خلاق  من مارمولک و سوسک و عنکبوت و اسپری و...را با مهارت اجرا می کرد که واقعا متعجب شدیم و اجراش با تمام اعضای بدن با دست و سر و صورت بود خیلی عالی بود پیشنهاد می کنم اگه دلتون برای خندیدن از ته دل تنگ شده امتحان کنید .