زیارت امام رضا
سلام و صد سلام ،ما برگشتیم از زیارت امام رضا ،ودعا گوی همه دوستان گل بودیم و اما مش آرشیدا !
دختر گلم دفعه اولی بود که به زیارت امام رضا می رفت و کلی ذوق و شوق داشت روز تولد امام رضا که به قول آرشیدا به جشن تولد امام رضا می رفت سعادت زیارت نسیبش شد .وقتی به آرشیدا گفتم که به مشهد میریم گفت دوباره تولد امام رضاشده !
خوبی سفر ما این بود که مامان منیر و بابا منصور هم باماهمسفر بودند و دفعه اولی بود که با ماشین خودمون به مشهد می رفتیم .بعد مسافت مارا مشتاق تر کرده بودولی مشهد برخلاف انتظار ما خیلی شلوغ بود و بیشتر زوار عرب بودند.
آرشیدا خانم مثل ما تمام آداب زیارت را انجام می داد و وضو می گرفت و نماز می خوند و دعا می کرد وخلاصه هر وقت به حرم می رفتیم برای بچه ها شکلات می گرفت و به بچه های داخل حرم می داد و با اونا دوست می شد هرجا آرشیدا بودحلقه ای از بچه ها دور و برش جمع می شدند و کلی بازی می کردند. و اما من بیشتر مسئولیت فسقلی را داشتم و نمی تونستم مثل همیشه راحت زیارت کنم ولی این دفعه یه صفای دیگه ای داشت دفعه قبل من باردار بودم یعنی آرشیدا دفعه دومش بود که زیارت می کرد .
دفعه اول که آرشیدا وارد حرم شد به سقف و در و دیوار حرم با تعجب نگاه کرد و بعد گفت مامان تولد امام رضا خیلی قشنگه !
روز آخر آرشیدا با باباش و بابا منصور رفت و من تونستم با خیال راحت زیارت کنم و البته آرشیدا هم نظرش این بود که مردونه بهتره .
عمر سفر کوتاه بود و خاطرات ماندگار. امیدوارم هرچه زودتر دوباره به زیارت برویم .