انقلاب زمستانه
کم میام و کم می نویسم چون دارم یه کار جدید را امتحان می کنم .میخوام یه کاری کنم کارستون که تفسیرش را وقتی درست شد می نویسم یه عالمه علامت سوال و یه عالمه فراز و نشیب و ....بزار جاده هموارشه میگم چیه .
دختر من ،آرشید مامان ،خورشید نازم یه مدتی بود ابر غرغرو بود ولی تصمیم گرفته دوباره خورشید بشه .علایقش تغییر کرده و کارتون از برنامه روزانه اش حذف شده حالا چی اضافه شده ؟
فیلم عقد و عروسی مامان و بابا......
اگه بخوام در مورد سوالای مطرح شده در مورد هر کدام بنویسم یه مثنوی بی معنی میشه فقط از ..چرا خودش نبوده و کجا بوده و چرا بدون اون عروسی گرفتیم شروع میشه و چرا تور سرمن توی عقد کوتاه بوده و توی عروسی بلند و چرا بعضی جاها بابا نیست و مامان تنهاست و چرا آیدین بوده و آرشیدا نبوده از معضلاتی است که خودتون تا ته خطش برید تازه وقتی فیلم تموم میشه این گوله های اشکه که جاری میشه که چرا تموم شد .....(اینجاس که ترجیح میدی به جای یکساعت فیلم عروسی سه ساعت کارتون ببینه و نخوای جواب پس بدی ....)
از اونجائی که من و آرشیدا تازگیها هوو شدیم از کنار بابا اسی رد شدن هم پاسپورت میخواد دیگه اگه به بابای آرشیدا بگم بابا اسی که دیگه خر بیار و باقالی بار کن ..
مسئله اثاث کشی و رفتن به خونه جدید هم از سرگرمیهای امروزه ماست که هر روز باید پیشرفت کار را چک کنه که اتاقش مطابق میلش باشه و سفارش پارکینگ برای ماشین و دوچرخه اش از چیزهائیه که به عقل کسی به غیر از فرشته کوچولوی ما نمیرسه . خدا راشکر شوق و ذوقش ما را هم به وجد میاره .
همدم صبحاش خاله سهیلاس که باهم دنیائی دارند و ورود به خلوت تنهائی اونا از سختترین کارهاست .کاردستی درست کردن از سرگرمیهای خاصشونه و از قطار و عروسک و بالون و بادبادک گرفته تا گل نیلوفر ..
نقاشی با آبرنگ و پاستل و مدادرنگی و رنگ انگشتی و رنگ پفی ومازیک و ترکیبی از همه با هم جالبترین قسمت قضیه است .
طرحهای نقاشی تغبییر کرده و از منظره و خونه و خورشید شیفت کرده به طرح بچه ای که در تختش خوابیده و میوه گاز زده ومورچه ای که توی عسل گیر کرده و کرمی که توی پیله است .
یادم رفت بگم ...سوره توحید نماز را آرشیدا برامون میگه و سوره حمد و کوثر و ناس و فلق و توحید را به زیبائی هر چه تمام تر و بدون اشتباه می خونه .