نقاشی و قصه
یه روز آرشیدا در حال نقاشی کشیدن بود سه نا آدم کچل کشید گفتم پس موهاش کو ؟گفت صبر کن .توی آسمون یه تیکه ابر کشید و بعد به قول خودش برق و برق و بعد بارون .....بعد گفت حالا داره بارون میریزه روی سر این کچلها و موهاشون در میاد !!!!!!
آدم وسطیه متعجب شده برای همین چشمهاش برجسته شده .
!
این نقاشی در حال حاضر داخل یه کاور پلاستیکی در کشو میز کارمه و انرژی بخش و قوت قلب منه !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی