دخترم قدکشیده
دیروز ظهر وقتی رفتم خونه تا اومدم با کلید و به سبک همیشه آهسته در را باز کنم تا اگر آرشیدا خوابه بیدار نشه ،دیدم اول یه صدای تق اومد و بعد در باز شد .دخترگلم دستش به دستگیره در رسیده و می تونه در را باز کنه !بعد با یه برقی توی چشماش و خوشحالی وصف نشدنی گفت :سلام(البته به سبک خودش ).من هم بغلش کردم و کلی خوردمش .حسابی خستگیم در رفت .بعد یاد جمله خاله سودابه اوفتادم که باید به خاطر تمام این لحظات خوش ازش ممنون باشم و از خدائی که این شادی را سخاوتمندانه به ما عطا کرد . خداجون متشکرم .
ظهر وقتی خواب بود با صدای ویز ویز یه مگس از خواب بیدار شد با عصبانیت میگفت : ا مس بد .(ای مگس بد ).
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی